سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های یک پسر بی پناه!

سلام دوستان من این وبلاگ رو تازه ساختم میخام از امروز حرفایی ک تو دلم هس اینجا ب یادداشت بزارم تا دوستان ببینند?? حرفایی ک ازبچگی تا الان با هیچکس در میون نذاشتم?? اما دیگه خسته شدم باید خودم رو خالی کنم هرچن ک حالم عوض نمیشه اما شمارو از حالم باخبر میکنم??

من یک پسر بیست ساله هستم تاحالا نتونستم ب کسی ابراز علاقه کنم چون روح و روانم درگیر کسی است ک نباید باشد??نمیدونم این چ حسی است گناه یا عشق یا خود دیوانگی؟?? یا شایدم مریضی درگیر کسی هستم  ک مثل خودم است همجنس??من هشت سال ک درگیر این حسم دقیقا یادم میاد از سن 12سالگی درگیر این احساس شدم خداشاهده اصلا از لحاظ جنسی یبارم بهش فک نکردم اما از لحاظ عاطفی ثانیه ب ثانیه تو فکرشم صب ک بیدار میشوم تا شب قبل اینکه چشمامو ببندم ب اون فکر میکنم تو موقع شادیم موقع نارحتیم موقع کار موقع مریضیم ینی هرثانیه از عمرم ک میگذره تو فکرشم دلم میخاد فقط کنارم باشد و نگاش کنم همین?? بعضی وقتا باخودم خلوت میکنم بغضم میگیره????اشکام جاری میشه??میگم خدایا این چ حسی است چرا من نمیتونم بیخیالش بشم مگر اون چ کاری برای من کرده ک انقدر برایم مهم شده??خدایا منم پسرم نمیخام اینجوری باشم من حتی یبارم پیش اون نگفتم ک ازت خوشم میاد حتی پیش هیچکس اعتراف نکردم ک نمیتونم عاشق جنس مخالف بشم چون نمیخام اسم گی یا همجنسباز را روم بزارن همین الانم ب قدری زجر میکشم ک فقط خدا میدونه حتی یبارم خودکشی کردم چون بقدری اززندگی خسته بودم ک کل وجودم درد میکرد??????وقتی دلیل خودکشیم راازم پرسیدن گفتم بخاطر درس بوده ن چیز دیگه ای دقیقا یادمه سال91بود ک خودکشی کردم اما بعداز خودکشی حالم بدتر شد بهتر نشد بیشتر وابستش شدم....یکم فامیلیم اونم تقریبا21سالشه یادمه وقتی ازبیمارستان اومدم باخانوادش اومدن عیادت وقتی دیدمش کل بدنم یخ کرد گلوم پر شده بود داشتم بغضمو قورت میدادم خداشاهده میخاستم بالا بیارم بحدی گلوم پربغض بود ازدیدنش انقدر خوشحالم بودم ک خشکم زده بود یجوری نگاش میکردم دلم میخاست هیچوقت ازروبرم بلند نشه تاابد نگاش کنم احساس کردم ک اون لحظه فهمیده ازش خوشم میاد اما چ فایده...الانم ک این متنو مینویسم گلوم پراز بغضِ نمیدونم کی ازین حس خلاص میشم بخدا الانم هر موقعه تو خیابون میبینشم زبونم میگره دلم میخاد اون لحظه ای ک ازجلوم رد میشه هیچوقت تموم نشه خیلی دوسش دارم خیلی تا سرحدمرگ????

ازتون خاهش میکنم درک کنید??????

راهنماییم کنید چیکارکنم؟؟؟